کایل بوکانن زمینه ای را در مورد آندره آ رایزبورو فراهم کرد، که بازی او در «به لزلی» باعث شد تا او نامزدی اسکار بهترین بازیگر زن را به همراه داشته باشد: «از آنجایی که رایزبورو نقش های بسیار متنوعی را بدون ایجاد یک شخصیت ستاره ای ملموس ایفا کرده است، او اغلب به عنوان یک بازیگر شناخته می شود. “آفتاب پرست” یا حتی “غیرقابل تشخیص”، که برای بازیگری که آرایش چشم ندارد، به زبان هالیوود است.” (پل دابز، رلانژ، فرانسه)
جیسون فاراگو در مورد اهمیت فعلی نقاشیهای یوهانس ورمیر استدلال میکند: «او اکنون دقیقاً برای اثبات این موضوع مهم است که ما به طور کامل به گیرندههای داده تجزیه نشدهایم. ما هنوز انسان هستیم و اگر استاد مناسب را پیدا کنیم می توانیم زمان را کاهش دهیم. شاهکار در سال 2023 چیست؟ چیزی که پس از این که این دنیای پر هیاهو از اخبار و اعلانها به نظر میرسید که آنها را از بین برده است، به طور حیاتی و فرماندهنده به شما برمیگردد – قدرت تمرکز شما. (پاتریشیا تریسی، بلکسبورگ، ویرجینیا، و گوندولین موریس، استمفورد، کانن و دیگران)
سام اندرسون به صراحت گفت که او “منتقد فیلم نیست”: “من یک آمریکایی معمولی هستم، فردی که در MTV و “SNL” و CGI بزرگ شدهام، این بدان معناست که متابولیسم سرگرمی من به دقت تنظیم شده است تا خالصترین شربت ذرت بصری را هضم کند. مردان طعنه آمیز با اسلحه های بزرگ. شاهزاده خانم های مشتاق با پدران بداخلاق. انفجارهای انفجاری به صورت انفجاری منفجر می شوند.» (مارتین هانت، ملبورن، استرالیا)
استفان مارکه مشاهده کرد: «یک پارادوکس نوشتن را تعریف میکند: عموم نویسندگان را عمدتاً در پیروزیهایشان میبینند، اما زندگی آنها بیشتر در شکست میگذرد». «فکر میکنم به همین دلیل است که در لحظات نادر پیروزی، نویسندگان همیشه کمی نامناسب به نظر میرسند – در نمایههای مجلات با لباسهای نیمهنظیر خود با موهای آخرین لحظهشان ژست میگیرند. ناامیدانه مثبت ترین نظرات خود را در اینستاگرام تکرار می کنند. یا در مراسم اهدای جوایز نویسندگی – اسکار برای آدمهای کلفت – پوزخند میزنند، مثل زندانیانی که به تازگی آزاد شدهاند و با جامعه سازگار میشوند.» (میچ کاردون، پیتسبورگ)
و استوارت استیونز در مورد یکی از رقبای جمهوری خواهان برای نامزدی ریاست جمهوری سال 2024 که اصول فرضی او را زیر پا گذاشته بود، گفت: “آینده بزرگی پشت نیکی هیلی وجود دارد.” (جان کانن، تورنتو، و میریندا کوسف، پیتسبورو، NC، در میان دیگران)
در نیویورکر، جیمز وود داستان گوندولین رایلی را در ابتدا با مقایسه او با نویسنده دیگری، هلن گارنر، ارزیابی کرد: «رایلی به جزئیات نگاه سریع گارنر دارد، اما صدقه ی غمگین خود را با وضوح انتقام جویانه جایگزین می کند. هر دوی رمان های او برهنگی محرمانه مکاتبات را دارند. آنها زمانی برای زیبایی های دیپلماتیک، پاکسازی زیبایی شناختی بیشتر داستان های ادبی ندارند. این دو رمان مانند تکان دادن دست و پا از یک تنه شکسته با یکدیگر ارتباط دارند. (مریل گیلاسپی، برکلی، کالیفرنیا، و لن فیلیپ، تورنتو)
همچنین در نیویورکر، امی دیویدسون سورکین زمینه تاریخی را برای یک بنبست بین پرزیدنت بایدن و جمهوریخواهان در کنگره فراهم کرد: «در سال 1953، در خلال بحران محدودیت بدهی قبلی، دولت فدرال سکهها و شمشهای طلا را که در آن نشسته بودند فروخت. طاق – تغییر بین کوسن های نیمکت ملی.” (لری فاینبرگ، چپل هیل، NC)