من هم در مورد تکنولوژیست های امروزی همین فکر را می کنم: مشکل آنها این است که فناوری را به اندازه کافی جدی نمی گیرند. آنها از دیدن اینکه چگونه ما را تغییر می دهد یا حتی چگونه آنها را تغییر می دهد خودداری می کنند.
تماشای Marc Andreessen، یکی از بنیانگذاران مرورگرهای Mosaic و Netscape و A16Z، یک شرکت سرمایه گذاری مخاطره آمیز، که مدام توئیت هایی در مورد اینکه چگونه همه افراد آنلاین نسبت به “موضوع فعلی” وسواس دارند، آشکار می شود. اندرسن در هیئت مدیره متا حضور دارد و شرکت او به تامین مالی خرید پیشنهادی توییتر توسط ایلان ماسک کمک می کند. او در پلتفرمهای رسانهای که بهطور الگوریتمی جهان را با مجموعهای کوچک از موضوعات مجذوب میکنند و اصطکاکهای مکان و زمان را که در دورههای گذشته اخبار را در اوماها بهطور قابلتوجهی با اخبار اوجای متفاوت میکرد، صافتر کردهاند. او و شرکتش در تبلیغات کریپتو بیرحمانه عمل کردهاند، که پویایی «موضوع فعلی» شبکه اجتماعی را به بازارهای دارایی کفآلود و سوداگرانه تبدیل میکند.
پشت استدلال او دیدگاهی از ماهیت انسان و نحوه تعامل یا عدم تعامل آن با فناوری وجود دارد. در مصاحبه ای با تایلر کوون، آندریسن پیشنهاد می کند که توییتر مانند یک دستگاه غول پیکر اشعه ایکس است:
شما این پدیده را دارید، که فقط جذاب است، جایی که شما همه این شخصیت های عمومی، همه این افراد را در موقعیت های قدرت دارید. – در بسیاری از موارد، اقتدار بزرگ –نظریه پردازان حقوقی برجسته زمان ما، سیاستمداران برجسته، همه این تاجران. و آنها توییت میکنند، و ناگهان اینطور میشود که «اوه، این همان کسی هستی که هستی».
آیا سگ است؟ من حتی فکر نمیکنم این برای آندریسن درست باشد، کسی که من را در توییتر بسیار متفاوت از او میداند. هیچ خود ثابت و تغییرناپذیری وجود ندارد. مردم قادر به ظلم و نوع دوستی، دوراندیشی و نزدیک بینی هستند. ما همانی هستیم که هستیم، در این لحظه، در این زمینه، به این روش ها واسطه شده ایم. این یک سلب مسئولیت برای فناوران است که وانمود کنند که فناوریهایی که تولید میکنند هیچ حرفی در مورد اینکه ما چه کسی میشویم ندارند. جایی که او اشعه ایکس می بیند، من یک قالب می بینم.
در طول دهه گذشته، روایت علیه سیلیکون ولی تغییر کرده است. قطعات پفکی تبدیل به مشاغل پرطرفدار شدهاند و رویاپردازانی که آینده ما را اختراع میکنند بهعنوان ماکیاولیستها که حال ما را تضعیف میکنند، از نو ساخته شدهاند. ناامیدی من از این روایت ها، چه در آن زمان و چه در حال حاضر، این است که آنها بر روی افراد و شرکت ها تمرکز می کنند، نه فناوری ها. من گمان میکنم که این به این دلیل است که فرهنگ آمریکایی عمیقاً با انتقادهای تکنولوژیکی ناخوشایند است. چیزی شبیه به سیستم ایمنی در برابر آن وجود دارد: شما را لودیت، هشدار دهنده می نامند. پستمن نوشت: «از این نظر، همه آمریکاییها مارکسیست هستند، زیرا ما به هیچ وجه معتقد نیستیم که تاریخ ما را به سوی بهشتی از پیش تعیینشده سوق میدهد و فناوری نیرویی است که در پشت آن جنبش است.»
من فکر میکنم این درست است، اما با حقیقتی مخالف همزیستی دارد: آمریکاییها سرمایهدار هستند، و ما هیچ چیز را باور نداریم، اگر انتخابی آزادانه انجام نشود، پیشفرض در برابر انتقاد به آن میدهد. این یکی از دلایلی است که صحبت کردن در مورد اینکه چگونه توسط رسانه هایی که استفاده می کنیم تغییر می کنیم بسیار سخت است. آن مکالمه، در برخی سطوح، قضاوت های ارزشی را می طلبد. اخیراً وقتی شنیدم جاناتان هایت، روانشناس اجتماعی که در حال جمعآوری دادههایی در مورد آسیب رساندن رسانههای اجتماعی به نوجوانان است، این موضوع در ذهنم بود، به صراحت میگوید: «مردم در مورد چگونگی اصلاح آن صحبت میکنند – اوه، بیایید شمارندههای مشابه را پنهان کنیم. خوب، اینستاگرام تلاش کرد – اما اجازه دهید این را خیلی واضح بگویم: هیچ راهی، هیچ تغییری، هیچ تغییری در معماری وجود ندارد که بتواند عکسهای خود را برای دختران نوجوان در حالی که در سن بلوغ میگذراند، برای غریبهها یا دیگران پست کنند. برای رتبه بندی عمومی.»
چیزی که در مورد نظر هایدت مرا شگفت زده کرد این است که چقدر به ندرت چیزی می شنوم که به این شکل ساخته شده باشد. او در سه مورد بحث می کند. اول اینکه نحوه عملکرد اینستاگرام در حال تغییر نحوه تفکر نوجوانان است. این نیاز آنها را برای تأیید ظاهر، آنچه می گویند و انجام می دهند، افزایش می دهد و باعث می شود همیشه در دسترس باشد و هرگز کافی نباشد. دوم، این که تقصیر پلتفرم است – این موضوع به نحوه طراحی اینستاگرام بستگی دارد، نه فقط نحوه استفاده از آن. و سوم اینکه بد است. که حتی اگر بسیاری از مردم از آن استفاده کنند و از آن لذت ببرند و آن را به خوبی از طریق گانتلت درست کنند، باز هم بد است. این قالبی است که نباید بخواهیم فرزندانمان از آن عبور کنند.
یا از توییتر استفاده کنید. توییتر به عنوان یک رسانه، کاربران خود را به سمت ایدههایی سوق میدهد که میتوانند بدون زمینه زنده بمانند، که میتوانند به صورت خوانا در کمتر از 280 کاراکتر حرکت کنند. این امر آگاهی مداوم از آنچه دیگران در حال بحث هستند را تشویق می کند. این معیار موفقیت مکالمه را نه تنها نحوه واکنش و واکنش دیگران بلکه میزان پاسخ را نشان می دهد. این نیز یک قالب است و با قدرت خاصی بر برخی از قدرتمندترین صنایع ما – رسانه ها و سیاست و فناوری – عمل کرده است. اینها صنایعی هستند که من به خوبی می شناسم و فکر نمی کنم که آنها یا افراد حاضر در آنها (از جمله من) را به سمت بهتر شدن تغییر داده است.