پاریس، و سال 1910 است. چهار سال بعد اروپا از هم خواهد پاشید، اما نقاشی در حال حاضر تکه تکه شده است. ژرژ براک و پابلو پیکاسو هنوز 30 ساله نشده اند و در استودیوهای خود در مونمارتر در حال ساختن نقاشی هایی هستند که شبیه هیچ چیز قبلی نیستند. نقاشی های تخت. نقاشی های شکسته. نقاشی هایی که تجربه بشری را در خورشی از نشانه ها و نمادها خلاصه می کنند و قرن بیستم را در مسیر انتزاع قرار می دهند.
از قهرمان خود پل سزان، آنها یاد گرفتند که چندین دیدگاه را بشکنند و دوباره جمع کنند. آنها با بررسی دقیق مجسمه های آفریقای مرکزی در موزه قوم شناسی استعماری پاریس، یاد گرفته بودند که اجسام را در هندسه خالص توضیح دهند. با عبور از این دو سیم، تاریخ هنر غرب را تکان می دهند و نوع جدیدی از تصویر را جرقه می زنند که برای اولین بار در 500 سال گذشته، با شبیه سازی زندگی واقعی انجام می شود. آنها که از نقاشی متحول کننده راضی نبودند، به شکلی رادیکالتر ادامه میدهند: کلاژ، که قلمرو هنرهای زیبا را با زبالههای روزنامهها و مغازهها آلوده میکرد.
حداقل داستان کوبیسم معمولاً اینگونه پیش میرود: داستانی از گسست کامل با توهمگرایی. کتابهای درسی هنوز هم همینطور است. اینگونه است که منتقدانی مثل من آن را بازتابی روایت می کنند. و این داستانی است که در حال حاضر در «کوبیسم و سنت ترومپ لوئل»، یک نمایشگاه جدید خیرهکننده و فوقالعاده در موزه هنر متروپولیتن، در حال تغییر کامل است. چه می شد اگر پیکاسو و براک اهداف دیگری جز شلیک به تپانچه برای هنر انتزاعی داشتند؟ چه میشد اگر کوبیسم، با وجود تمام بدهیهایش به سزان و آفریقای مرکزی، از نوعی تصویر پایینتر نیز استفاده میکرد؟
چه می شد اگر نگاه ما به کوبیسم به عنوان یک هنر بدون توهم … همه چیز بود توهم?
این نمایشگاه که هفت سال در حال ساخت است، با قرار دادن این معماهای بزرگ پاریس مدرن – توسط پیکاسو، براک و خوان گریس، که بسیاری از آنها از هدیه دگرگون کننده ای که لئونارد A. Lauder، سرمایه دار لوازم آرایشی و بهداشتی در سال 2013 به Met در سال 2013 داده بود، گیم برد مدرنیسم را زیر و رو می کند. در کنار چند ده نقاشی قبلی که هدفشان این بود tromper l’oeil: فریب دادن چشم.
در طول قرن هفدهم، ترومپ لوئیل هم در میان اشراف اروپایی و هم در میان طبقه متوسط جدید طرفدارانی داشت که برای عکسهایی از قفسههای نامه که به نظر میرسید با پاکتهای واقعی پر شدهاند، یا کاغذهای چروکیدهای که گویی درست به آن چسبانده شدهاند، دلار بالایی میپرداختند. بوم هنرمندان Trompe l’oeil همچنین در هنرهای تزئینی بسیار مورد تقاضا بودند و مشتریان ثروتمند آنها را استخدام می کردند. دکوراتورها تا اتاق نشیمن خود را با سنگ مرمر و پورفیری بدلی بپوشانند.
با این حال، در زمان روشنگری، ترومپ لوئیل به شدت از بین رفته بود: یک سرگرمی برای نوجوانان، بهتر از آن، بدون هیچ یک از جدیت هنرهای عالی. (این هنوز هم نوعی تصویرسازی با جذابیت انبوه است. نیویورک موزه تجاری توهمات دارد، یک جاذبه توریستی در منطقه Meatpacking که سراب های نوری آن بازدیدکنندگان را دعوت می کند تا «چشم خود را فریب بده و ذهنت را سرگرم کن!») با این وجود trompe l’ oeil که میتوانست بوم ارزان قیمت را مانند سنگهای براق جلوه دهد و کتابها و حروف را آنقدر واقعی جلوه میداد که بتوانید آنها را بگیرید، به ندرت به سادگی یک خطی بود.
بخش ویژه هنرهای زیبا و نمایشگاه
این یک نیرنگ بود که به نمایش گذاشته شده است نیرنگ سگ و این نمایش که توسط امیلی براون و الیزابت کاولینگ سازماندهی شد و پر از تحقیقات دقیق و برخی جناسهای شیطانی بود، پیشنهاد میکند که کوبیستها از این معترضان درسهایی گرفتهاند که برای آنچه امروز میبینیم تعیینکننده بود. آنها درس هایی هستند که ممکن است مسائل را روشن کنند، اگر شما هرگز واقعاً به کوبیسم گرم نشده اید، کوبیسم، با همه اهمیتش، هنوز هم شهرت تاسف باری به عنوان ممنوع یا درونی دارد. و آنها درسهایی هستند که نشان میدهند چگونه کوبیستها بدون ترس وارد دنیایی جدید شدند و نمونهای حیاتی برای فرهنگ معاصری به ما میدهند که از شکست خود ناامید است.
درس اول: نقاشی فقط یک نقاشی است. این یک سطح صاف است که با روغنها آغشته شده است، به جای پنجرهای توهمآمیز روی جهان، و هیچ اشکالی ندارد که بینندگان را با یک جوک گوچا یادآوری کنیم. اینجا به یکی از اولین عکس های کوبیسم نگاه کنید: «ویولن و پالت» 1909 براک، که از گوگنهایم به امانت گرفته شده است. آلات موسیقی و ابزار هنرمند در هواپیماها به قدری کم عمق است که فضا تبدیل به موزاییک می شود. یک میخ که چیزی بیش از دو خط مشکی عمود بر هم نشان داده نمی شود، سایه ای به اندازه یک شانه دررفته خم می کند. خطوط مشکی حس عمق صفر را ایجاد میکنند و قلمموهای سبز عجولانه در گوشه سمت راست بالا نشاندهنده یک پرده عقبکشیده است، گویی همه اینها فقط یک مجموعه صحنه است.
کاهش فضای نقاشی از سه بعد به دو توسط براک یک نقطه عطف بود – و با این حال، او به این موضوع نگاه می کرد که چگونه ترومپ لویل از شبیه سازی فضا از طریق پرسپکتیو یک نقطه ای خودداری کرد. قاب های جعلی این را روشن کردند: تصاویر فقط عکس بودند. پانل های چوبی تخت رنگ می شدند تا مانند … پانل های تخت چوبی به نظر برسند. ویلیام مایکل هارنت، هنرمند ایرلندی-آمریکایی، در تابلوی ترومپ لوئیل در سال 1888، یک ویولن و آرشه آن، چند نت موسیقی و حتی یک نعل اسب آویزان شده از میخ های آویزان شده به در چوبی را به تصویر می کشد که هر لکه و دانه با جزئیاتی عصبی است.
درس دو: موضوعات فروتن می توانند معانی عمیقی داشته باشند. حتی طبیعت بی جان که زمانی به عنوان یک ژانر روزمره از کپی برداری ساده دیده می شد، می توانست بالاترین پیچیدگی فلسفی را داشته باشد. طبیعتهای بی جان کوبیست پیکاسو و براک در سالهای 1910-1912، ظرف میوه سزانسک را از بین میبرد و عناصری از هنر هلندی قبلی مانند سازهای زهی، جامهای شراب و پیپ تنباکو را جذب میکند. وقتی در کنار این طبیعتهای بیجان غنی قرن هفدهمی دیده میشود – یک میز با گلهای محو شده، دیگری با یک فندک نیمه سوخته. هیچ کدام واقعاً ترومپ لوئیل نیستند. همه دقیقاً دقیق هستند – طبیعت بی جان کوبیسم بعد شگفت انگیزی از مالیخولیا و غرور به خود می گیرد.
این پیشینیان جن زده به مرگ، درخشش شگفتانگیز جدیدی به یکی دیگر از نقشهای اصلی کوبیسم میدهند: روزنامه، گاهی رنگآمیزی و گاهی چسبانده شده، که دکلها و تیترهای آن با میزها برخورد میکنند و به بطریهای شراب میچرخند. خرد دریافت شده در مورد کوبیسم با این کلمات و حروف، به ویژه JOU برگه رسوایی مورد علاقه کوبیست ها Le Journal، به عنوان نشانه هایی رها شده از معانی اصلی خود برخورد می کند. آنها در این نمایش بیشتر شبیه یک یادگاری هستند، یادآوری این که همه زندگی ما روزی خبر دیروز خواهد بود.
درس سهمهمتر از همه: هیچ چیز در مورد فرهنگ هرگز خالص نخواهد بود. هنر عالی نباید و در واقع نمی تواند از دنیای بیرون جدا شود. هنرمندان trompe l’oeil عاشق نقاشی حروف، کارت تلفن، کتاب و قلمزنی بودند. کوبیست ها به نوبه خود هنر فرانسه را با تبلیغات، نت های موسیقی و رمان های پالپ آلوده کردند. با اختراع کلاژ در سال 1912، کوبیست ها راه دومی را برای مدرنیسم باز کردند. شما می توانید به استقلال و خودتعیینی که به هنر انتزاعی متحرک می شود، پایبند باشید. یا می توانید از طریق تجمیع، دوختن، استفاده مجدد، استفاده نادرست به دنیای مدرن شکل دهید.
پیکاسو، در «طبیعت بی جان با چوب دستی» در سال 1912، نشان داد که چه چیزی برای هنرمندی که آماده لغزش بین واقعی و تقلبی بود، پیدا و نقاشی شده بود، نشان داد. این صحنه دیگری از یک میز کافه است که با روزنامه و شیشه چیده شده است، که روی آن پیکاسو چیزی شبیه چوب خیزران یک صندلی کافه را چسبانده است – اما تبدیل به یک سفره تجاری شده است. چاپ شده با تصویر عصا کردن (این یک پیکاسو دورانی است که برای اولین بار در 30 سال از پاریس به نیویورک قرض داده شد.) براک، پسر یک نقاش خانه، استعداد خاصی در شبیه سازی کاغذ دیواری داشت و تزئینات تجاری چاپ شده را با ماکت های نقاشی شده مخلوط می کرد: یک کپی از یک کپی، یک کالا کاهش ارزش و ارزش گذاری شده است.
“کوبیسم و سنت ترومپ لوئل” با توجه به حقههای بصری، بیشتر بر دومین صحنه کوبیسم، که معمولاً به عنوان کوبیسم مصنوعی شناخته میشود، تمرکز میکند. این تمرکز، پیکاسو را در سایه قرار میدهد، براک را به حق خود میبخشد و قهرمان جدیدی در تجارت میمونهای رسانهای و افسانههای نقاشانه میشود. قدم به جلو، خوان گریس: چرخ سوم ابدی در رقابت کلاسیک پیکاسو و براک، که در اینجا به قهرمان TKO توهم کوبیسم فارغ التحصیل می شود.
بارها و بارها میبینیم که گریس فریبهای کوبیسم را به مرزهای بیرونی خود سوق میدهد، در حالی که راه خود را به طرح جدیدی از تصاویر برای جهانی در حال حرکت سریعتر از همیشه پیدا کرد. در «ویولن و حکاکی» پرهیاهو سال 1913 گریس (که امسال توسط لادر به Met داده شد)، نقوش کلاسیک کوبیست ساز، بطری شراب و کاغذ دیواری با یک حکاکی مناسب پس از ترنر تلاقی میکنند. او سپس یک قاب شکسته را در اطراف تصویر چسبانده شده نقاشی کرد و به فروشنده خود گفت که خریداران می توانند آن را هر طور که دوست دارند جایگزین کنند. «گلها» (1914)، یکی دیگر از هدیههای جدید لادر، حاکی از تلاش عاشقان از طریق کاغذدیواریهایی است که با سنگ مرمر و نقوش گل به دقت چیده شدهاند.
او صفحاتی از سریالهای خونآشام، گزارشهای جنگ، لفافهای تنباکو، حتی یک آینه را چسباند. او تیترها را به یکدیگر تقسیم کرد، سپس آنها را به صحنههای نامتناسب تقسیم کرد تا از طریق متنزدایی وحشی، معنای جدیدی تولید کند. (خوان گریس: یادگار اصلی). بیرون از گذشته و حال، بیرون از زیبایی و زباله. او بهترین جوک ها را نیز داشت. براک یک بار در مورد خود و پیکاسو گفت: «ما مثل کوهنوردانی بودیم که با هم طناب زده بودند. گریس در یک طبیعت بی جان با ویولن، رقابت برومانس خود را با تیتر روزنامه ای در مورد دو ماجراجو که بر سر یک کشف با هم دعوا می کنند، نشان داد: «کاوشگران در شرایط…»
عصر جدید به تصاویر جدید نیاز داشت و راهی جز عبور وجود نداشت! سه مرد جوان در مونتمارتر این را به روشهای مختلف، اما با شدت مساوی درک کردند – و نمایشگاه Met، به دنبال یک گذشتهنگر کوچک اما مهم Gris در سال گذشته در بالتیمور و دالاس، با هوشیاری تأیید میکند که نوآوریهای بصری کوبیسم بسیار بیشتر از بازتاب یک دنیای جدید. هنگامی که اطلاعات به قدری سریع به دست می آمد که به سختی می توانستند به آن ادامه دهند، زمانی که بحران ها دائمی به نظر می رسید و جنگ در راه بود، کوبیست ها کاری بهتر از نمایش زندگی انجام دادند. آنها تشکیل شده است زندگی از طریق هنر آنها از خردههایی که برداشتند فرهنگ جدیدی ساختند و در قطعات چسبانده شده آن – درست تا سرفصل املای GRIS – خود را متحول کردند.
می توان گفت که آن زمان ها هنر چنین جاه طلبی را می طلبید، اما زمان ما نیز چنین است و همه می دانند که این اتفاق نمی افتد. جنگ های بی رحمانه غیرقابل تحمل. فناوری های وحشیانه اپیدمی یک قرن است که دیده نشده است. تغییرات اقلیمی برای یک دوره کامل زمین شناسی دیده نشده است. و در مقابل این پس زمینه اختلال – چیز جدیدی نیست؟ Autofiction و Anna Weyant؟ عزت نفس و “چیزهای عجیب تر”؟ براک گفت: «هدف این بود که به بازسازی یک واقعیت حکایتی توجه نکنیم، بلکه با ایجاد یک واقعیت تصویری نگران باشیم.» چه کسی قرار است رودررو با زمان ما روبرو شود، در کشتی غرق شود و چیز جدیدی بسازد؟
کوبیسم و سنت ترومپ لوئل
تا ژانویه 22، موزه متروپولیتن هنر، 1000 Fifth Ave., Manhattan; 212-535-7710; metmuseum.org.